در اين قسمت، به بررسي " قران " که اولين و مهمترين دليل استنباط
احکام است مي پردازيم
قرآن مجيد از منابع مسلم فقهى است كه هيچ يك از فرق اسلامى و مكاتب فقهى
در مبنا و منبع بودن آن ترديدى نكرده اند .
كتاب مقدس مسلمانان , اين معجزه جاويدان رسول الله مجموعه اى است از آنچه
كه خداوند با وحى بر پيامبرش براى بندگان نازل فرموده و هم اكنون بصورت فعلى در دسترس
ماست .
از آنجا كه رسول گرامى اسلام ( ص ) آخرين فرستاده خداوند مى باشد , معجزه
آن حضرت نيز متناسب با رسالت جاويدان آن بزرگوار ملحوظ گرديده و بر خلاف معجزات ساير
انبياء كه صرفا اعمالى شگفت آور و مختص به ناظرين زمان خود بوده و سپس به عنوان پديده
هايى تاريخى در متون مذهبى و تاريخى ثبت و ضبط شده اند , معجزه ايست هميشگى و زنده
و كتابى است كه همواره و در همه اعصار مى تواند غنى ترين منبع براى استخراج قوانين
قرار گيرد و با كمك نيروى قدسيه اجتهاد جوابگوى كليه نيازهاى فردى و اجتماعى بشر باشد .
كتاب خدا به صورت تدريجى در مدت 23 سال و چند ماه بر پيامبر ( ص ) نازل
گشته و نزول بيش از نصف آن قبل از هجرت رسول الله در مكه و باقى آن در مدينه انجام
گرفته است و لذا سوره هاى قرآن به دو بخش مكى و مدنى تقسيم مى گردد و اكثر آن ها مكى
است .
سوره هاى مكى معمولا كوتاه و مربوط به امور اعتقادى , بخصوص توحيد و معاد
است , و سوره هاى مدنى بلند و مسائل تشريعى و تقنينى بيشتر در آنها مورد بحث قرار مى
گيرد .
تشريعيات قرآن در بسيارى از مواقع به صورت تدريجى و درجه بندى انجام مى
گرفته و فرهنگ حاكم بر جامعه عرب در زمان نزول كاملا مراعات مى گرديده و آمادگى آنان
براى ترك آداب و سنن ديرينه اجتماعى دقيقا منظور مى شده است . مثلا مشروب خوارى و قمار
بازى كه از سنتها و رويه هاى رائج عرب بود و اكثر مردم به آن معتاد بودند , يكجا و
يكباره تحريم نشد , و شايد اگر چنين مى شد , جامعه معتاد و مبتلاى آن زمان به علت عدم
آمادگى به كلى به قانون الهى پاسخ منفى مى داد و حد و مرز الهى شكسته مى شد . لذا به
نقل اكثر مفسرين احكام تحريم خمر در سه مرحله نازل شد :
1 - مرحله نصيحت و ارشاد: ( يسئلونك عن الخمر و الميسر قل فيهما اثم كبير و
منافع للناس و اثمهما اكبر من نفعهما بقره آيه 219 - ترجمه : از تو مى پرسند از خمر و ميسر ( قمار
) بگو در آنها گناه بزرگ است گرچه خالى از منافع نيستند اما گناه آنها بيش از نفعشان
است )
2 - مرحله تحريم در هنگام
نماز ) و لا تقربوا الصلوة و انتم سكارى نساء
آيه 43 - ترجمه : نزديك نشويد به نماز در حالتى
كه مست هستيد )
3 - مرحله ممنوعيت مطلق ( انما الخمر و الميسر و الانصاب
و الازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه مائده آيه 90 - ترجمه : همانا خمر و ميسر و انصاب و ازلام پليدتر
از اعمال شيطان است پس دورى كنيد از آنها )
آنچه در مورد قرآن مسلم است , قطعيت صدور آن است . به اين معنى كه هيچ
يك از فرقه ها و نحله هاى اسلامى حتى در آيه و يا كلمه اى از قرآن ترديدى ننموده اند
و اين امانت الهى بصورت تواتر , نسل به نسل بدست ما واصل گرديده و اگر چنانچه اختلاف
نظرى وجود دارد نسبت به تفسير و برداشت از آيات و كلمات آن است , نه در اصل آن .
قرآن مجيد از قديم الايام مفسرين مختلف حتى با نظريات متفاوت داشته است .
نخستين گروه مفسر قرآن را ياران و صحابه رسول الله تشكيل مى دادند كه
مشهورترين آنها عبارتند از : على ابن ابى طالب , عبدالله بن عباس , عبدالله بن مسعود .
مقارن ظهور دولت عباسى علم تفسير قرآن رائج شد و به تدريج كتابهاى متعددى
در اين زمينه به رشته تحرير در آمد كه مهم ترين آنها عبارتند از :
جامع البيان فى تفسير القرآن كه توسط طبرى در 30 جزء تأليف شده است ,
و تفسير الكشاف زمخشرى در 4 جزء , و تفسير ابن كثير , و تفسير الكبير فخر رازى در
8 جزء و تفسير جلالين كه توسط جلال الدين محلى شروع شد و جلال الدين سيوطى آن را تكميل
و تتميم نمود و لذا آن را جلالين مى نامند .
در ميان شيعه تفاسير دقيق و پر محتوى بسيار تأليف شده كه مشهورترين آنها
را مى توان مجمع البيان طبرسى و نيز تفسير تبيان شيخ طوسى نام برد .
عناوين و اسامى قرآن كريم
:
قرآن كريم به عناوين و اسامى متعددى ناميده شده كه مشهورترين آنها عبارتند
از : قرآن , فرقان , كتاب , ذكر و تنزيل .
1 - قرآن :حدود 58 مورد در كتاب خدا از اين لفظ براى ناميدن كلام الهى ياد
شده است . درباره قرآن و مبدأ اشتقاق آن ميان علماء اختلاف نظر وجود دارد . شافعى معتقد
است كه كلمه قرآن از هيچ مبدئى مشتق نشده است . زجاج , قرآن را مشتق از ( قرء ) به
معنى جمع و گردآورى مى داند . لحيانى , قرآن را مشتق از ( قرء ) به معنى قرائت و پيرو
هم آوردن و خواندن مى داند . فراء نيز قرآن را مشتق از قراين جمع قرينه مى داند .
2 - فرقان :هفت مورد در قرآن از اين كلمه ياد شده است كه در دو مورد , مراد
قرآناست و وجه تسميه آنرا بدو صورت آورده اند : يكى بعلت آنكه قرآن , فارق ميان حق
و باطل است و يك معناى ديگر آن نجات دادن است .
3 - كتاب :اين كلمه در حدود دويست و هفتاد و پنج مورد در قرآن بكار رفته كه
در اكثر موارد , منظور قرآن كريم است . لازم بيادآورى است كه از قرآن در ميان منابع
فقه اسلام نيز به عنوان كتاب ياد مى شود .
4 - ذكر :اين كلمه نيز در آيات متعددى بكار برده شده كه در بعضى موارد , مراد
قرآن كريم است ( انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون سوره حجر آيه 9 )
5 - تنزيل : چون كلمه تنزيل غالبا از نزول تدريجى قرآن حكايت ميكند و چندين
بار در قرآن مورد استفاده واقع شده ( و انه لتنزيل رب العالمين سوره شعراء آيه 192
) ، كلام الهى نيز از اين جهت , تنزيل هم ناميده مى شود .
علاوه بر اسامى و عناوين فوق كه از جمله شايع ترين و معروف ترين نامهاى
قرآن است , از طرف گروهى از دانشمندان اسامى متعدد ديگرى براى قرآن آورده شده , از
جمله , شيخ طاهر جزايرى در كتاب ( التبيان ) اسامى قرآن را به نود و اندى رسانده است
و سيوطى نيز به نقل از كتاب ( البرهان ) پنجاه و پنج نام براى قرآن ذكر كرده است .
آيه :
آيه داراى معانى گوناگونى است كه برخى از آنها عبارتند از : علامت و نشانه
, جماعت , امر عجيب و شگفت آور . . . ولى در اصطلاح , آيه عبارت است از بخشى از حروف
يا كلمات و يا جمله هايى كه از طريق نقل و روايت حدود آنها مشخص شده است . نظم و ترتيب
آيات در سوره هاى قرآن با ارشاد و راهنمائى هاى پيامبر اسلام ( ص ) صورت گرفته و رأى
و سليقه صحابه در بوجود آوردن ترتيب مذكور دخالتى نداشته است ( صحيح بخارى كتاب تفسير
القران، باب 18 , و كتاب الاحكام ، باب
797 و الاتقان ج 1 ص 104 - 107 )
تعداد و شمار آيات قرآن و مكاتب مربوط به آن درباره شمار آيات قرآن نظرات
مختلفى ديده مى شود و اين اختلاف نظر , منشأ بوجود آمدن مكاتب مختلفى در شمار آيات
قرآن گرديده است كه عبارتند از : عدد اهل كوفه يا عدد كوفى , عدد مدنى , عدد مكى ,
عدد بصرى و عدد شامى . طبرسى گويد: صحيح ترين
اعداد آيات قرآن كه از لحاظ اسناد از ديگر روايات معتبرتر است , عدد كوفى است , زيرا
اين عدد از اميرالمؤمنين على ( ع ) مأخوذ است و روايتى كه از رسول خدا نقل شده آنرا
تأييد مى نمايد . رسول خدا ( ص ) فرمود : مجموع آيات قرآن 6236 آيه است . ( مجمع البيان
ج 1 ص 403 ) .
ابوعمر و عثمان دانى گويد: در اينكه شمار آيات قرآن كمتر از 6200 آيه
نيست , تمام محققان و محدثان اتفاق نظر دارند و اختلاف آنها در مازاد بر آن است , كه
برخى بر اين عدد , عددى اضافه نكرده اند وعده اى ديگر تعدادى بر آن افزوده اند كه به
ترتيب عبارتند از : عدد 6204 , 6214 , 6216 , 6219 , 6225 , 6236 ( الاتقان ج 1 ص
16 )
سوره :
معنى لغوى سوره اين كلمه با توجه به اختلافى كه در منشاء اشتقاق آن وجود
دارد , معانى مختلفى دارد :
1 - برخى آنرا مخفف و تسهيل يافته ( سوره ) و مهموز مى دانند كه عبارت از
نيم خورده و باقيمانده آشاميدنى در ظرف مى باشد و چون سوره قرآن , قطعه و قسمتى از
آن است , بدين جهت سوره اش ناميده اند
.
2 - سوره از سور به معنى
حصار و باره شهر است و چون سوره قرآن , در پيرامون آياتى فراهم شده و آنها را گردهم
و بصورت واحدى در آورده , آنرا سوره گويند .
3 - سوره از سوار است كه معرب [ دستواره دستبند و] مى باشد و چون سوره قرآن
مانند دستواره اى آياتى از قرآن را در بر گرفته سوره ناميده شده است .
4 - مقام و منزلت رفيع , يكى ديگر از معانى سوره است .
5 - سوره از تسور به معنى تصاعد و تركيب است .
معنى اصطلاحى سوره:
سوره بخشى از آيات قرآنى مى باشد كه داراى آغاز و انجامى است .
عده اى هم در تعريف سوره گفته اند كه سوره بخشى از آيات قرآنى است كه
ميان دو ( بسم الله ) قرار دارد ( الاتقان ج 1 ص 90 ) , كه با توجه به نظر فوق , استثنائاتى
در قرآن وجود دارد . از جمله ميان دو سوره انفال و برائت ( توبه ) , [ بسم الله الرحمن
الرحيم ] وجود ندارد و نيز در ترتيب موجود سوره [ الناس ] نيز ميان دو[ بسم الله ]
قرار نگرفته است و با اينكه در آيه سى ام سوره نمل [ بسم الله ] آمده است فاصله ميان
دو سوره را نشان نمى دهد .
كمترين عدد آيات يك سوره , سه آيه ( سوره كوثر ) و بيشترين آن 286 آيه
( سوره بقره ) است . اين حصار در اشعارى كه در خصوص سور مكى و مدنى سروده , بيست سوره
را به اتفاق علماء , مدنى دانسته و درباره دوازده سوره , اختلاف نظر را مطرح و باقى
سور را مكى ذكر نموده است .
شمار سوره هاى قرآن قرآن داراى يكصد و چهارده سوره و بنابر قولى يكصد
و سيزده سوره مى باشد .
اسامى بخش هاى مختلف سور قرآن :
رسول خدا ( ص ) فرمود : خداوند بجاى توراة , سبع طوال و به جاى زبور
, مئين و به جاى انجيل , مثانى را به من مرحمت فرمود و با مفصل , امتياز و برترى يافتم
( مجمع البيان ج 1 ص 14 , مقدمتان ص 235 , روض الجنان ابوالفتوح رازى ، ج 1 ص 11 ,
الاتقان ج 1 ص 89 , سفينة البحارج 2 ص 422 )
سبع طوال نام هفت سوره طولانى قرآن است : بقره , آل عمران , نساء , مائده
, انعام , اعراف , انفال همراه با سوره توبه ( مجمع البيان ج 1 ص 14 , الاتقان ج 1
ص 109 , سفينه البحارج 2 ص 422
)
مئين ( مأين ) نام سوره هايى است كه بعد از سبع طوال در قرآن آمده و هر
يك شامل صد آيه يا كمى كمتر يا زيادتر است . هفت سوره آن چنين نام دارد : بنى اسرائيل
, كهف , مريم , طه , انبياء , حج , مؤمنون ( الاتقان ج 1 ص 109 )
مثانى سوره هايى كه بعد از مئين قرار گرفته است ( الاتقان ج 1 ص 109 )
مفصل عبارت از تمام سوره هائى است كه داراى[ ( حم ) است و نيز شامل سور
كوتاه قرآن مى باشد .
نكاتى در مورد سور مكى و مدنى:
سيوطى مى گويد: از جمله فوايد شناخت مكى و مدنى بودن آيات و سور قرآن
, اين است كه شخص نسبت به آيه يا آياتى كه نزول آن از لحاظ زمان , متأخر و متقدم است
, مطلع گرديده و در نتيجه آيات ناسخ يا مخصص را خواهد شناخت . بنابر اين خصوصيات ذيل
را در مورد سور مكى و مدنى مى توان ذكر نمود .
خصوصيات كلى و قطعى آيات و سور مكى براى شناختن سور مكى , شش خصوصيت زير
قابل ذكر است :
1 - هر سوره اى كه در آن سجده وجود دارد .
2 - هر سوره اى كه در آن لفظ ( كلا ) بكار رفته است .
3 - هر سوره اى كه در آن ( يا ايها الناس ) آمده و ( يا ايها الذين آمنوا
) نيامده باشد .
4 - هر سوره اى كه در آن قصص انبياء و ملل گذشته آمده باشد , جز سوره بقره .
5 - هر سوره اى كه در آن داستان آدم و ابليس ديده شود , جز سوره بقره .
6 - هر سوره اى كه با حروف مقطعه از قبيل ( الم ) و ( الر ) و امثال آن آغاز
شود .
به جز خصوصيات فوق , امتيازات ديگرى براى شناخت سور مكى وجود دارد كه
چندان كليتى ندارد و عبارت است از
:
1 - كوتاهى آيات و سور و ايجاز آنها و حرارت تعبير و شدت لحن و تجانس صوتى
در آيات ,
2 - دعوت به اصول و بنيادهاى ايمان به خدا و روز واپسين و تصوير و توصيف بهشت
و دوزخ ,
3- دعوت به تمسك به خوبى ها و اخلاق نيك و پايدارى بر نيكى ,
4- مجادله با مشركين و تحقير آرمانهاى آنها
5 - كثرت سوگند .
سوره هاى مكى به ترتيب نزول عبارتند از :
1 اقرا باسم ربك ( علق ) 2 ن و القلم 3 مزمل 4 مدثر 5 تبت 6 تكوير 7 سبح
اسم ربك الاعلى 8 و الليل اذا يغشى 9 والفجر 10 والضحى 11 انشراح 12 والعصر 13 والعاديات
14 كوثر 15 تكاثر 16 ارأيت ( ماعون ) 17 كافرون 18 الم تركيف ( فيل ) 19 فلق 20 ناس
21 اخلاص 22 والنجم 23 عبس ( اعمى ) 24 قدر 25 والشمس 26 بروج 27 والتين 28 لايلاف
قريش 29 قارعة 30 قيمة 31 همزه 32 والمرسلات 33 ق 34 لا اقسم بهذا البلد 35 طارق
36 قمر 37 ص 38 اعراف 39 قل اوحى ( جن ) 40 يس 41 فرقان 42 ملائكه ( فاطر ) 43 كهيعص
( مريم ) 44 طه 45 واقعه 46 شعراء 47 نمل 48 قصص 49 بنى اسرائيل 50 يونس 51 هود 52
يوسف 53 حجر 54 انعام 55 صافات 56 لقمان 57 سبأ 58 زمر 59 حم المؤمن ( غافر ) 60 حم
السجده ( فصلت ) 61 حمعسق 62 زخرف 63 دخان 64 جاثيه 65 احقاف 66 ذاريات 67 غاشيه
68 كهف 69 نحل 70 نوح 71 ابراهيم 72 انبياء 73 مؤمنون 74 الم تنزيل ( سجده ) 75 طور
76 ملك 77 الحاقه 78 ذوالمعارج 79 عم يتساءلون 80 نازعات 81 انفطار 82 انشقاق 83 روم
84 عنكبوت 85 مطففين .
سوره هاى مدنى به ترتيب نزول عبارتند از :
86 بقره 87 انفال 88 آل عمران 89 احزاب 90 ممتحنه 91 نساء 92 اذا زلزلت
93 حديد 94 محمد 95 رعد 96 الرحمن 97 هل اتى 98 طلاق 99 لم يكن ( بينه ) 100 حشر
101 اذا جاء نصرالله 102 تور 103 حج 104 منافقون 105 مجادله 106 حجرات 107 تحريم
108 جمعه 109 تغابن 110 الصف 111 الفتح 112 مائده 113 توبه ( مجمع البيان ج 10 ص
405 در خصوص مكى يا مدنى بودن سوره حمد اختلاف نظر است )
تعداد حروف و كلمات قرآن
:
دانشمندان علوم قرآنى به علت اختلافى كه در معنى كلمه است رقم هاى متفاوتى
را در مورد تعداد كلمات قرآن ذكر نموده اند , 76440 , 77277 , 77437 , 77439 ,
77934 ( الاتقان ج 1 ص 120 , مقدمتان ص 235 - 248 , الكشكول ج 2 ص 456 )
درباره تعداد حروف قرآن نيز رقم هاى متفاوتى در اسناد و مدارك مربوط به
قرآن ديده مى شود , 300690 , 320210 , 321250 , 323015 , 322373 , 323670 , 325072
, 1027000 (الاتقان ج 1 ص 115 و 221
)
محتوا و مطالب قرآن
:
موضوعات و مطالب قرآن را مى توان به چند دسته كلى تقسيم نمود :
الف ) عقايد : شامل مباحث اثبات صانع و وحدانيت , صفات كمال و جمال او
, نبوت عامه و نبوت خاصه رسول گرامى اسلام ( ص ) , معاد و احوال قيامت , بهشت و دوزخ
, مجازات گنهكاران و مغفرت عامه الهى و امثال آن , و نيز لزوم امامت و رهبرى و صفات
رهبران اسلامى .
ب ) شرايع و قوانين كه شامل مباحث زير مى باشد :
عبادات از قبيل احكام نماز , روزه , حج , جهاد , امر به معروف , نهى از
منكر , زكوة , خمس .
امور حقوقى از قبيل بيع , رهن , اجاره , نكاح , طلاق , صلح , دين , ارث
, وصيت ,
امور كيفرى نظير حدود , ديات , قصاص ,
امور سياسى اجتماعى نظير قضاء , حكومت , ضوابط حاكم بر جامعه اسلامى و
روابط آن با ملل و امم ديگر .
ج ) وقايع و قصص داستان هاى عبرت انگيز امتها و انبياى گذشته و مبارزات
آنها با طواغيت زمانشان از قبيل موسى و فرعون , عيسى و حواريون , ابراهيم و نمرود
, يحيى و سرگذشت او .
د ) مطالب اخلاقى در مورد تبيين و تعيين معيارها و ارزشهاى والاى انسانى .
آنچه در فقه و اصول مطرح مى گردد , همان دسته ( ب ) يعنى شرايع و قوانين
است كه در اصطلاح آن را ( آيات الاحكام ) مى گويند . و در حدود پانصد ( 500 ) آيه است
, كه يك ششم قرآن را تشكيل مى دهد . در شرح و تفسير اين دسته آيات كتب زيادى تأليف
گرديده كه معروفترين آنها زبدة البيان تأليف مقدس اردبيلى , و قلائدالدرر تأليف شيخ
احمد جزايرى , كنزالعرفان فى فقه القرآن تأليف فاضل مقداد است .
نگارش قرآن كريم :
پيامبر اسلام ( ص ) به منظور صيانت نصوص قرآنى علاوه بر استمداد از نيروى
حافظه خود و حافظه مردم , دستور داد قرآن را بنويسند . كسانى كه دست اندر كار نگارش
قرآن بودند , كتاب وحى ناميده شده و تعدادشان بالغ بر چهل و سه و يا چهل و پنج نفر
مى باشد , كه در زمان پيامبر اسلام به كتابت وحى اشتغال داشته اند , و معروفترين آنها
عبارتند از : خلفاى راشدين , زيدبن ثابت , ابى بن كعب , زبير بن عوام , معاوية بن ابى
سفيان , يزيد بن ابى سفيان , سعيد بن عاص بن اميه ( تاريخ القرآن زنجانى ص 42 )
نخستين كاتب وحى:
محققان بر اين عقيده اند كه اولين كاتب وحى در مكه , عبداله بن سعد بن
ابى سرح و در مدينه ابى بن كعب بوده است ( موقف القرآن من المشركين بمكة ص 54 , به
نقل از عمدة القارى 20 19 ) . ولى بر اساس
روايات , آنكه بيش از همه به نگارش وحى موفق بوده , در مرحله اول على بن ابيطالب (
ع ) و سپس زيد بن ثابت بوده است ( تاريخ القرآن دكتر عبدالصبور ص 164 )
نوع خطى كه قرآن با آن نگارش يافت از زمان پيامبر اسلام ( ص ) آثارى قطعى
در دست نيست كه بتوان درباره نوع خط آن زمان قاطعانه اظهار نظر نمود , ولى با توجه
به اينكه تازيان به دو نوع خط نسخ و كوفى آشنايى داشته اند , در زمان پيغمبر ( ص )
نيز معمولا از خط نسخ براى نامه نگارى و يادداشت هاى عادى و گاهى براى نگارش قرآن استفاده
مى گرديد ( تاريخ القرآن زنجانى ص 42
)
جمع و تدوين قرآن
:
نخستين گام كه براى حفظ و صيانت قرآن از تصحيف و تحريف و هر گونه دستبردى
, همزمان با حيات رسول خدا ( ص ) برداشته شد , حفظ كردن و بخاطر سپردن آيات قرآن بوده
چنانچه خداوند خود آنرا ضمانت نموده است ( انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون سوره
حجر آيه 9 , ان علينا جمعه و قرآنه سوره قيامت آيه 17 ) و دومين گام , نگارش آن بوده
است .
حفاظ قرآن در رأس همه حفاظ و قراء قرآن شخص رسول خدا بوده كه براى حفظ
و به خاطر سپردن آيات قرآنى بسيار سخت كوش و ساعى بوده است . البته گروه قابل ملاحظه
اى از ياران ايشان قرآن را حفظ كردند , كه تعدادشان از هفتاد نفر متجاوز بوده است
( الاتقان ج 1 ص 122 ) . در ميان گروه مهاجرين : خلفاء اربعه , طلحه
, سعد بن عبيد , عبدالله بن مسعود , حذيفه , سالم بن معقل , ابو هريره , عبدالله بن
سائب , عبادالله اربعه ( چهار نفر كه عبدالله نام داشته اند ) , عايشه , حفصه و ام
سلمه را مى توان به عنوان حافظان قرآن نام برد . و در ميان گروه انصار : عبادة بن صامت
, معاذ بن جبل , مجمع بن جاريه , فضالة بن عبيده . و مسلمة بن مخلد را مى توان از قراء
و حفاظ قرآن , در زمان پيغمبر اكرم ( ص ) بشمار آورد ( الاتقان ج 1 ص 124 )
قراء قرآن عده اى از صحابه در قرائت قرآن و مهارت در آن و همچنين حفظ
قرآن از شهرت خاصى برخوردارند , اين عده به قراآت مختلفى كه مورد تأييد و تصويب پيامبر
( ص ) بود آشنائى داشتند .
قراء زمان پيغمبر كه مستقيما قراآت مختلف را از آن حضرت اخذ كرده بودند
, سعى مى كردند معارف و اطلاعات خود را در اختيار ديگران قرار دهند . گروهى از تابعين
, قرائت را از صحابه و ياران رسول خدا ( ص ) اخذ كرده اند كه مشهورترين آنها عبارتند
از :
در مدينه : سعيد بن مسيب , عروه , سالم , عمر بن عبدالعزيز , سليمان بن
يسار , عطاء بن يسار , معاذ بن حارث معروف به [ معاذ القارى ]عبدالرحمن بن هرمز ( اعرج
) , ابن شهاب زهرى , مسلم بن جندب , زيد بن اسلم .
در مكه : عبيد بن عمير , عطاء بن ابى رباح , طاووس , مجاهد , ابن ابى
ملكيه .
در كوفه : علقمه , اسود , مسروق , عبيده , عمرو بن شرحبيل . حارث بن قيس
, ربيع بن خثيم , عمرو بن ميمون , ابوعبدالرحمن سلمى , زربن حبيش . . .
در بصره : ابو عاليه , ابو رجاء , ابوالاسود دئلى , نصر بن عاصم , يحيى
ابن يعمر . . .
در شام : مغيرة بن ابى شهاب مخزومى [ صاحب عثمان ] خليفة بن سعد ( صاحب
ابى الدرداء )
در دوره صحابه و تابعين , نخستين كسى كه درباره قرائت كتابى تدوين كرد
, ابان بن تغلب شاگرد حضرت امام زين العابدين ( الفهرست ،ص 308 ) و پس از وى حمزة بن
حبيب زيارت مى باشد .
قراء سبعه قراء مشروحه ذيل به قراء سبعه معروف گرديده اند :
( 1 ) ابوعبدالله نافع
بن ابى نعيم مدنى ( 2 ) عبدالله بن كثير مكى ( 3 ) ابوبكر عاصم بن ابى النجود كوفى
( 4 ) ابو عماره حمزة بن حبيب زيات كوفى ( 5 ) ابوالحسن على بن حمزه كسائى ( 6 ) ابو
عمرو بن علاء بصرى ( 7 ) عبدالله بن عامر دمشقى ( قراء رديف 1 و 2 و 4 و 5 و 6 ايرانى
الاصل بوده اند )
قراء عشر بر قراء سبعه , سه قارى ديگر اضافه گشت كه به قراء عشر معروف
گرديده اند :
( 8 ) خلف بن هشام بن طالب ( 9 ) يعقوب بن اسحاق ( 10 ) ابوجعفر يزيد بن قعقاع .
و بر شمار قراء عشر نام چهار تن از دانشمندان علوم قرآنى را افزودند كه
قراآت همه آنها مجموعا به [ قراآت اربعة عشر ] موسوم گرديد :
( 11 ) حسن بصرى ( 12 )
ابن محيصن ( 13 ) يحيى بن مبارك يزيدى ( 14 ) محمد بن احمد بن ابراهيم بن يوسف بن عباس
بن ميمون ابوالفرج شنبوذى .
داورى علماء درباره قراآت معتبر :
قاضى جلال الدين بلقينى , قراآت را به متواتر , آحاد و شاذ تقسيم مى نمايد
. بدين ترتيب كه قراآت قراء سبعه را متواتر و قراآت قراء سه گانه متمم سبعه ( قراآت
عشر ) را آحاد و قراآت متمم عشره را شاذ دانسته است . اما سيوطى تحت عنوان [ معرفة
المتواتر و المشهود والاحاد و الشاذ و الموضوع و المدرج ] نظر قاضى جلال الدين را در
آنجا كه قراآت سبعه را متواتر مى داند , رد مى نمايد . دلايل وى براى رد تواتر قراآت
سبعه عبارت است از :
1 - قراآت سبعه از طريق اخبار آحاد بدست ما رسيده است ,
2 - و ثاقت برخى از روات و ناقلان قراآت سبعه به ثبوت نرسيده است ,
3 - هر قارى از قراء سبعه , قراآت خود را به عنوان قراآت شخصى و منسوب به
خود براى ديگران نقل مى كند و همين استدلال , دليل قاطعى است بر اينكه قراآت مذكور
مستند به اجتهاد قراء و آراء شخصى آنهاست . زيرا اگر اين قراآت از طريق اخبار متواتر
از خود پيامبر اسلام ( ص ) بدست آنها مى رسيد , براى اثبات صحت آنها احتياج به احتجاج
و استدلال نداشتند ,
4 - انكار بعضى از محققين علوم قرآنى نسبت به عده اى از وجوه قراآت قراء سبعه .
در همين زمينه محققان و دانشمندان ديگرى نيز ضمن استدلال خود , عدم تواتر
قراآت قراء سبعه را به ثبوت رسانده اند . و در مقابل طرفداران عقيده به تواتر قراآت
سبعه نيز براى اثبات نظريه خود به وجوهى استدلال مى كنند كه فشرده آن عبارت است از :
1 - دعوى اجماع متقدمان و متأخران بر تواتر قراآت سبع
2 - اهتمام صحابه و تابعين به خود قرآن , تواتر قرائت را ثابت مى كند
3 - اگر قراآت سبع , متواتر نباشد قرآن نيز متواتر نخواهد بود
البته دلايل فوق قابل دفاع نبوده و مردود مى باشند
و حال با توجه به نظرات فوق است كه بحث حجيت قراآت مطرح مى گردد
حجيت قراآت آن عده از دانشمندان كه عقيده بر تواتر قراآت سبع دارند نتيجه
مى گيرند كه قراآت سبع , داراى حجيت و ارزش و اعتبار است و لذا بر اساس همين قراآت
, تجويز كرده اند كه مى توان بر طبق آنها نسبت به حكم شرعى استدلال و استناد نمود
. ولى با توجه بدلايلى كه در رد تواتر قراآت سبعه آمد , مى توان گفت كه چنين قراآتى
نمى تواند از مزاياى ارزش و حجيت برخوردار باشد و لذا نمى توان بر اساس آن , حكم شرعى
صادر نمود .
انواع قراآت سيوطى انواع قراآت را از لحاظ قابليت عمل به شش دسته تقسيم
مى نمايد ( الاتقان ج 1 ص 132 )
:
1 - قرائت متواتر قرائتى
است كه جمعى از جمعى ديگر آن را روايت كرده , به طوريكه اتفاق چنين جماعاتى بر كذب
و دروغ سازى , غير قابل قبول بوده و امكان پذير نباشد .
2 - قرائت مشهور قرائتى است كه سند آن صحيح باشد , بدين معنى كه شخص عادل
و ضابطى از مانند خود و بدينسان تا پيامبر اسلام ( ص ) آنرا نقل كرده باشند ( مهمترين
كتابها درباره شناسائى قراآت متواتر و مشهور عبارت از كتاب التيسير دانى و كتاب الشاطبيه و كتاب طيبة النشر
فى القراآت العشر ابن الجرزى است
.
3 - قرائت غير مجاز نوع سوم قرائتى است كه سند آن صحيح ولى مخالف با رسم الخط
مصاحف عثمانى و يا ناهماهنگ با قواعد و دستور زبان تازى است , كه اين نوع از قراآت
را نبايد در تلاوت قرآن چه در نماز و يا جز آن بكار برد .
4 - قرائت شاذ قرائتى است كه سند آن صحيح نمى باشد .
5 - قرائت موضوع و مجعول قرائتى است كه صرفا به گوينده آن منسوب است و هيچگونه
اساس روايى ندارد .
6 - قرائت شبيه به حديث مدرج قرائتى است كه براى تفسير كلمه يا عبارتى , بر
قراآت معمول و متداول اضافه شده است
.
جمع و تدوين قرآن پس از رحلت پيامبر اسلام ( ص ):
در اينكه چه كسى پس از وفات رسول خدا ( ص ) به جمع و تدوين قرآن و ترتيب
سور آن اقدام كرده , از نظر محققان اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد . ولى آنچه علماء
شيعه و اهل سنت اظهار كرده اند , اين است كه حضرت على ( ع ) آغازگر تدوين قرآن بر حسب
وصيت و سفارش پيغمبر اكرم ( ص ) بوده است . علماء اهل سنت بر حسب اختلاف نظر , نام
چهار نفر را به عنوان نخستين جامع و مدون قرآن نام مى برند : على ( ع ) , ابوبكر ,
عمر , سالم ( مولى خديفه )
كيفيت ترتيب مصحف اميرالمؤمنين على ( ع ) بايد يادآور شد كه ترتيب قرآن
موجود , تقريبا از لحاظ زمان , بر خلاف نزول آن مى باشد . علامه مجلسى مواردى را تحت
عنوان [ تأليف القرآن و انه على غير ما انزل الله ] ذكر مى كند , از جمله راجع به عده
وفات كه در زمان جاهليت به مدت يكسال بوده و خداوند متعال نخست اين مدت را ضمن آيه
240 سوره بقره امضاء كرده و سپس همين مدت را با آيه 234 سوره بقره فسخ نموده و بمدت
چهار ماه و ده روز تقليل داده است و مواردى از اين قبيل . . .
بر طبق شواهد و مدارك فراوان , قرآنى را كه حضرت على ( ع ) پس از وفات
پيغمبر مرتب ساخت , بر طبق ترتيب نزول آن بوده است ( الاتقان ج 1 ص 100 , تاريخ قرآن
زنجانى ص 58 )
جمع و نگارش قرآن همزمان با خلافت ابى بكر وقتى كه رسول خدا ( ص ) رحلت
فرمودند و على ( ع ) مشغول جمع آورى قرآن بودند , ابى بكر بن ابى قحافه به عنوان خليفه
پيغمبر زمام امور را بدست گرفت و در همين زمان جنگ يمامه پيش آمد كه در آن عده اى از
حفاظ و قراء قرآن به شهادت رسيدند , و همين امر انگيزه اى شد كه قبل از آنكه همه حفاظ
و قراء قرآن از بين بروند فورا اقدام به جمع آورى قرآن بشود و اين امر به زيد بن ثابت
محول گرديد , هر چند كه ابوبكر و زيد بن ثابت و اكثر صحابه رسول خدا ( ص ) در اقدام
به جمع آورى قرآن جرأت كافى نداشتند و آنرا نوعى نوآورى مى دانستند . بالاخره زيد بن
ثابت با دستور ابوبكر و تشويق عمر , كار خود را در نگارش و جمع قرآن آغاز كرد و از
منابع و مصادر متنوعى , كه همه آنها مؤيد يكديگرند , استفاده كرد . اين منابع عبارت
بودند از :
الف ) زيد بن ثابت خود از كتاب و حفاظ وحى بوده و نخست براى جمع آورى
و نگارش قرآن از مايه هائى كه شخصا اندوخته بود , استفاده كرد .
ب ) به مردم اعلام شد كه محفوظات و نوشته هاى قرآنى را بياورند و زيد
بن ثابت , آن نوشته ها را با تأييد يك يا دو گواه در صحيفه ها مى نوشت .
ج ) بر اساس نوشته بعضى محققان , يكى از منابع مهم زيد بن ثابت در تجمع
آورى قرآن نسخه اى از قرآن بود كه در خانه پيغمبر ( ص ) قرار داشت .
تدوين و جمع آورى قرآن در زمان عثمان اختلاف مردم در قراآت قرآن در زمان
ابوبكر و عمر , كه در زمان عثمان شدت بيشتر يافت , تا به جائى رسيد كه استادان قراآت
, همديگر را به خاطر طرز قراآتى كه بدانها پاى بند بودند , تكفير مى نمودند . و اين
وضع باعث گرديد كه عثمان به زيد بن ثابت و عبدالله بن زبير و سعيد بن عاص و عبدالرحمن
بن حارث دستور داد تا صحيفه هائى كه بدستور ابوبكر فراهم آمده بود و نزد حفصه , دختر
عمر , بود را در يك مصحف بنگارند و سپس به هر منطقه مصحفى فرستاد و هر گونه مصحف قرآنى
ديگرى را كه به عنوان قرآن نگارش يافته بود , دستور داد بسوزانند .
حجيت ظواهر قرآن :
نسبت به استفاده و بهره بردارى از قرآن , در تاريخ اسلام افراط و تفريط
عجيبى وجود دارد . يك عده نظير فرقه اسماعيليه نه تنها ظواهر قرآن را قابل درك و فهم
و بهره بردارى همگان مى دانستند , بلكه به عنوان بطون قرآن آنچه كه مطابق اغراض و اهداف
آنان بود به قرآن نسبت مى دادند , و فرقه متصوفه هم چنين اعتقادى را داشتند .
در مقابل گروهى بنام اخباريين از فرقه اماميه كه سر دسته آنها مرحوم ملا
امين استرآبادى بود , و عقايد خود را در كتابى بنام [ فوائد المدنيه ] ابراز داشته
, معتقد بودند كه حتى ظواهر قرآن قابل بهره بردارى همگان نيست و تنها نصوص قرآن قابل
استناد است .
منظور از نصوص , عبارت صريح و منظور از ظاهر آن است كه گرچه عبارت احتمال
معناى ديگرى دارد , كه در صورت مراد بايد قرينه اى بر آن در كلام موجود باشد , ولى
در حال حاضر قرينه اى بر آن معناى ديگر در كلام نيست و مى بايست به همين معناى ظاهرى
تمسك جست .
اخباريين مى گفتند معانى قرآن را بايد ائمه اطهار براى ما روشن سازند
. مستند آنان رواياتى بود كه تفسير به رأى را منع نموده و افراد عادل را از اين عمل
ممنوع ساخته اند . ولى اكثر قريب به اتفاق اماميه كه طرفدار اجتهاد هستند , معتقدند
كه ظواهر قرآن قابل استناد است و حجت براى احكام مى باشد . ارباب اجتهاد در پاسخ اخباريين
مى گويند كه بهره بردارى از ظواهر تفسير نيست بلكه به قول شيخ انصارى منظور از تفسير
كشف قناع يعنى پرده بردارى است و حال اينكه در مورد ظواهر پرده اى نيست تا برداشته
شود . و پرده بردارى , در مورد بطون قرآن صادق است كه آن سوى ظواهر است و اين خود ائمه
اطهارند كه در موارد متعدد ما را به سوى استفاده از قرآن سوق داده اند .
مرحوم انصارى قدس سره در كتاب [ فرائد الاصول ] نمونه هائى از روايات
را نقل مى كند كه در آن روايات , ائمه اطهار ياران خود را به استنباط از قرآن سوق داده
اند , و جالب اين است كه در بعضى از موارد آنچه را كه امام از قرآن برداشت نموده و
ديگران را بچنين برداشتهائى وادار كرده , آن چنان هم ساده نيست بلكه تنها با درك عميق
و اجتهاد سطح بالا مى توان اينگونه برداشت نمود . ذيلا به نمونه هائى از آن روايات
اشاره مى گردد :
1 - يكى از آن روايات , آن است كه يكى از راويان حديث بنام عبدالاعلى مولى
آل سام از حضرت صادق ( ع ) سؤال مى كند كه من زمين خورده ام و انگشتم به سنگى اصابت
كرده و ناخنم افتاده است و لذا بر روى انگشت پايم پارچه اى بسته ام , حال چگونه عمل
مسح پايم را انجام دهم ؟ حضرت در پاسخ مى فرمايد : يعرف هذا و اشباهه من كتاب الله
. يعنى پاسخ اينگونه سئوالات و امثال آن را از كتاب خدا مى توان استنباط كرد و احتياجى
نيست كه از من سئوال كنيد . راوى سئوال كرد كه در كجاى كتاب خدا جواب سئوال من آمده
است ؟ حضرت فرمود: آنجا كه خداوند مى فرمايد : ما جعل عليكم فى الدين من حرج ( سوره
حج آخرين آيه ), يعنى خداوند در دين براى شما امور دشوار و حرجى قرار نداده است . بلافاصله
حضرت خودشان استنباطى كه مى بايست از اين آيه بشود فرمودند : امسح على المراره يعنى
بر همان پارچه مسح كن .
مرحوم شيخ انصارى قدس سره اشاره مى كند كه استخراج اين نتيجه از آيه مذكور
مبتنى بر مقدماتى است كه جز با قوه قدسيه اجتهاد امكان پذير نيست , زيرا همانطور كه
ملاحظه مى شود در نص آيه ابدا اين معنى بنظر نمى رسد و اما آن مقدمات اينست : آنچه
كه آيه فوق مى رساند اين است كه خداوند امر حرج و دشوارى را از شما نخواسته است , اينجا
بايد فقيه حساب كند كه در اين مورد امر حرجى كه خداوند از عهده مكلف برداشته است چيست
؟ احتمالات مختلفى مطرح مى گردد : اصل نماز ؟ , اصل وضو ؟ , اصل مسح ؟ , مسح پا ؟
. . . ولى با كمى دقت روشن مى گردد كه هيچكدام اينها حرجى نيست تا خداوند صرفنظر نموده
باشد , اينجا نتيجه مى گيريم كه آنچه حرج است [ مسح على البشره ] است ، يعنى مسح بر پوست پا , و چون اين عمل دو جزء دارد
يكى اصل مسح و ديگرى اين كه مسح بر پوست پا انجام شود , صرفا آنچه كه حرج و دشوار است
قسمت دوم عمل مى باشد و نه تمامى آن , لذا خداوند اين وظيفه را صرفنظر نموده و بجاى
آن مسح بر روى پارچه را پذيرفته است . شيخ در اينجا مى گويد: ملاحظه كنيد كه چگونه
امام انتظار دارد كه استنتاج اين مسئله پر پيچ و خم را افراد خود انجام دهند . و نتيجه
اينكه اگر اين نوع برداشت ممنوع بود , امام عليه السلام يارانش را وادار به آن نمى
ساخت .
2 - مى دانيم كه شيعه در ترتيب وضو با اهل سنت در بعضى جهات اختلاف ديرينه
دارد كه منتهى به روزهاى آغازين و زمان ائمه اطهار مى گردد , از جمله در مسئله مسح
رأس مى باشد كه شيعه بمقدارى از رأس اكتفا مى كند و اهل سنت تمامى رأس را مى شويند
, در اين رابطه , زرارة بن اعين كه از اصحاب كبار حضرت صادق ( ع ) و از راويان بزرگوار
حديث است براى آن كه از موضوع بنحو استدلالى آگاه گردد و بتواند احيانا در مباحثات
فقهى بر حريف چيره شود به محضر آن حضرت شرفياب شده و استعلام مى كند : من اين علمت
ان المسح ببعض الرأس ؟ يعنى از كجا براى شما معلوم شد كه مسح را بايستى به مقدارى از
رأس انجام داد ؟
حضرت در پاسخ فرمود: لمكان الباء - يعنى به دليل حرف [ باء ] ، كه اشاره
است به آيه شريفه وضو كه مى فرمايد : ( و امسحوا بروسكم - سوره مائده، آيه 5 )
حضرت صادق ( ع ) با اين طريق , روش اجتهاد و تمسك به قرآن مجيد را به
زراره مىآموزد و همانطور كه ملاحظه مى كنيد موضوع نيز بسيار دقيق و ظريف است . حضرت
مى خواهد بفرمايد قرآن نفرموده است سرتان را مسح كنيد , بلكه فرموده است به سرتان مسح
كنيد . و روشن است كه وقتى مى گويند دستت را بديوار بكش , به معناى آن نيست كه تمامى
ديوار را دست بكشى بلكه منظور جزئى از آن است .
اگر چنانچه بهره بردارى از قرآن توسط ياران امام ممنوع بود چرا زراره
استعلام مى كند و چرا امام پاسخ مى دهد ؟ !
مجتهدين اماميه علاوه بر ارائه اينگونه اخبار به رواياتى تمسك مى كنند
كه ائمه اطهار با توجه به داخل شدن احاديث مجعوله توسط مغرضين در ميان احاديث دستور
فرموده اند كه گفته هاى آنان به قرآن عرضه شود و هر كدام كه منطبق با قرآن است اتخاذ
, و هر كدام معارض است بديوار بزنند , و اين امر با ممنوعيت بهره بردارى از قرآن سازش
ندارد . و نيز اينكه به موجب روايات متعدده , شروط ضمن عقود هرگاه با كتاب مخالف باشد
باطل است , كه بى ترديد نشان مى دهد تشخيص مخالف و يا موافق كتاب محتاج به مراجعه به
آن و مجاز بودند استنتاج از ظواهر آن است .
البته مسلم است كه بهره بردارى از قرآن مجيد بخصوص آيات مربوط به احكام
تقنينى و تشريعى چنان ساده نيست كه هر كس بتواند مستقيما و بدون هيچگونه فحص و بحث
مورد عمل و استناد قرار دهد , بلكه با توجه به وجود ناسخ و منسوخ , مطلق و مقيد , عام
و خاص , مجمل و مبين در قرآن مجيد , تنها افراد آگاه به معيارها و ضوابط و برخوردار
از ملكه قدسيه اجتهاد مى توانند آيات را مورد استنباط قرار دهند و با ملاحظه كليه جوانب
و ابعاد مبادرت به اظهار نظر نمايند
.
لازم بتذكر است كه بر اسلام در طول تاريخ ضربه هاى كارى زيادى از اين
جهت وارد آمده كه افرادى نا آشنا , كه احيانا در يكى از رشته هاى علمى خود را واجد
تخصص ديده اند , با پيدايش اين گمان و تصور باطل كه آنان مى توانند در قرآن هم ابتدا
بساكن اظهار نظر كنند , به استنباط از آيات مبادرت ورزيده اند حتى گاهى تحت تأثير مستقيم
فرهنگهاى بيگانه , عقائد و آرائى را صادر نموده اند كه بهيچ وجه با خط مشى مكتب اسلام
و قرآن مجيد مطابقت ندارد . و لذا است كه بايستى در اين جهت دقت كامل انجام گردد كه
در عين آن كه قرآن مجيد به انزوا كشيده نشود و در گوشه طاقچه ها و كتابخانه ها متروكه
نگردد، بازيچه دست هر بى سر و پايى نيز قرار
نگيرد .
منبع: مباحثى از اصول فقه، دکتر
سيد مصطفي محقق داماد